پوسیده در جدول کلمات + پاسخ دقیق
در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق پوسیده در جدول کلمات را پیدا خواهید کرد.
جواب صحیح این سوال در این قسمت است:
زآنهمه وعده نیکو ز چه خورسند شدی
ای خردمند بدین نعمت پوسیده غاب.
تازه رویم بمثل لاله نعمان بود
کاه پوسیده شد آن لاله نعمانم.
بنگر که این غلیژن پوسیده
یاقوت سرخ و عنبر سارا شد.
آن به که زیر نفرین باشد همیشه جاهل
مردار گنده بهتر پوسیده گشته سرگین.
بپوسیده وز هم گسسته رسن
همی زیر چاهم فرستی بفن.
جماعتی از بهر حطام دنیا و رفعت منزلت میان مردمان دل در پشتوان پوسیده بسته. ( کلیله و دمنه ).
تو آن گندم نمای جوفروشی
که در گندم جو پوسیده پوشی.
عهد فاسد بیخ پوسیده بود
وز شمار لطف ببریده بود.
سیب پوسیده بسی بد ریخته
گفت ازین خور ای بدرد آمیخته.
عظام زنخدان پوسیده یافت.
|| عفن. ( منتهی الارب ). متعفن : و اگر اندر تن رطوبتها و خلطهاء فزونی باشد آن را عفن کند یعنی پوسیده کند و پوسیدن خلط آن باشد که گنده و تباه گردد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و در جمله سبب تولد سنگ ، امتلاست و رطوبتهاء لزج که از طعامها تولد کند چون گوشت گاو و… گوشتها پوسیده. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
خاصه مرغ مرده پوسیده ای
پُر خیالی اعمیی بی دیده ای.
عظام نخرة؛ استخوانهای پوسیده. ( از منتهی الارب ). ریز ریز شده. عظام بالیة؛ سخت پوسیده و نزدیک ریختن شده. هشیم ؛ درخت پوسیده. دَعر؛ چوب پوسیده و ردی. عودُ داعرُ؛ چوب پوسیده و ردی. ادهم ؛ آثار کهنه و پوسیده. حبل ُ رمام و رمم ُ؛ رسن کهنه و پوسیده. ( منتهی الارب ).