آموزش

برنج در جدول کلمات + پاسخ دقیق

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق برنج در جدول کلمات را پیدا خواهید کرد.

جواب صحیح این سوال در این قسمت است:

برنج. [ ب َ رَ ] ( اِ ) آن باشد که بسبب کوری یا بجهت تاریکی دست خود را بر دیوار یا جائی بمالند تا رهگذر پیدا کنند. ( برهان ) ( از آنندراج ).


برنج. [ ب ِ رَ ] ( معرب ، اِ )تخمی است مسهل بلغم ، معرب برنگ که بیشتر از کابل آرند. ( منتهی الارب ). رجوع به برنج کابلی و برنگ شود.


برنج. [ ب ِ رِ ] ( اِ ) یک نوع از غله که در اراضی مرطوب ممالک حاره زراعت میشود و یکی از حبوب نشاسته ایست که اغذیه نیکو از آن ترتیب میدهند و عموم مردم چین از برنج تغذیه می کنند و در هندوستان یکی از زراعتهای عمده برنج است ونیز در افریقا و در ممالک حاره امریکا و در جنوب ایتالیازراعت برنج متداول است. و در ایران در سواحل دریای خزر و فارس و اصفهان زراعت برنج از محصولات عمده می باشد. و بهترین برنج های ایران برنج صدری مازندران و برنج چنپای فارس و برنج ارزویه کرمان است. ( ناظم الاطباء ). گیاهی است از تیره گندمیان جزء دسته غلات که در زمینهای باتلاقی کشت می شود و غذای اصلی نیمی از مردم را تشکیل میدهد. گلهایش دارای شش پرچم و دانه های سفیدرنگش رازبانچه های گل کاملاً فراگرفته اند که شلتوک نامیده میشوند. ساقه های این گیاه مانند ساقه های گندم بندبند است و ارتفاع آنها تا یک متر و نیم هم میرسد. این نوع ساقه ها را اصطلاحاً ماشوره گویند و بمصرف تغذیه دامها میرسد. ( از فرهنگ فارسی معین ). از مآخذ قدیم میتوان دانست که در روزگار هخامنشیان برنج در ایران بوده و شک نیست که این گیاه از سرزمین هند به ایران رسیده است. ( حاشیه معین بر برهان قاطع ). به فارسی اسم ارز است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( فهرست مخزن الادویة ). ارز. ( نصاب ). رُزّ. رُنز. ( منتهی الارب ). چلتوک پوست گرفته. کرنج. گرنج. از انواع برنج آخوندک ، آکُله ، بی نام ، چمپا، دم سفید، دم سیاه ، رسمی ، زرچه ،صدری ، عنبربو، گرده ، مولائی است. ( یادداشت دهخدا ):
هر آن کس که زی کرم بردی خورش
ز شیر و برنج آنچه بد پرورش.

فردوسی.

– برنج شماله . رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.
– کاه برنج ؛ ساقه های خشک شده برنج که بندبند است مانند ساقه گندم و آنهارا ماشوره گویند و به مصرف تغذیه دامها رسد : ستوران سست شده که به آمل و در راه کاه برنج خورده بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 476 ).
|| پلاو. پلو. برنج پخته. طبیخ :
پایها کرده ببالاهمه در صحن برنج بیشتر بخوانید …

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا